سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشک
با تو که نمیشناسمت ...
  • نویسنده : علیرضا:: 87/8/17:: 3:53 عصر
  • با تو که نمی‌شناسمت  ... !

     می‌ترسم .
     می‌ترسم؛ نه از تعقیب سایه و سنگ ،
     نه از شب‌های بی‌مهتاب و زوزه‌ی گرگ ،
     از آدم‌ها... از آدم‌ها می‌ترسم .
     از آن ‌که با من می‌نشیند و برمی‌خیزد .
     از آن‌ که هر صبح به سلامی و لبخندی پاسخم می‌گوید .
     از دوست‌ نمایان ...
     از آن‌ که دوست می‌نماید می‌ترسم .
     از همانان ‌که ــ به قول فروغ ـادامه مطلب...
    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 1681
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 0
    ........... درباره خودم ..........
    اشک
    علیرضا
    باران و باران و باران

    .......... لوگوی خودم ........
    اشک
    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........